عشق مامان و بابا ملینا جونمعشق مامان و بابا ملینا جونم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

ملینا فرشته کوچولوی من

گلچینی از عکسهای 13 ماهگی گل دخترم

اینجام داری توپ بازی میکنی عااااشق توپ بازی هستی   اینجام با من قهر کردی قربونت برم   اینجام سوار محمد حسین شدی اینجام داری با این گوی ها(اسمشو دقیقا نمیدونم) بازی میکنی خیلی دوست داری از رو هم نمیری صد دفعه زدی تو سرت   همش سر کشوهای دراوری و لباسای بابایی رو درمیاری میگی بابا بابا     ...
16 آذر 1392

رفتنت تو میز تلویزیون

میز تلویزیون مامان جون اینا کنارش بازه و شما همش میری اون تو که سیما رو از برق بکشی و دوباره بزنی سرجاش نمیدونم خیلی علاقه خاصی به برق داری البته اون کنارشو پشتی میزاریم که شما نری اما امروز از نبود پشتی استفاده کردی و دوییدی رفتی توش ...
10 آذر 1392

بازی با وسایل آشپزخونه

عاشق بازی با وسایل آشپزخونه هستی مخصوصا قابلمه و کفکیرو ملاقه .کفکیر و ملاقه رو تو قابلمه هم میزنی مثلا داری غذا درست میکنی بعدش الکی میزاری دهنت مثلا داری غذا میخوری و میگی به به ...
10 آذر 1392

کوهسار

دیشب با خاله وجیهه اینا رفتیم کوهسار و تو یه باغچه نشستیم و قلیون کشیدیمو چایی خوردیم شما و محمدحسینم حسابی آتیش سوزوندین و طبق معمول همش دعوا میکردین و هرچی اون برمیداشت شما میگرفتی ازش هرچی شما برمیداشتی اون میگرفت ازت و حسابی ما رو دیونه کردین ولی با این حال خیلی خوش گذشت و شب خوبی بود اینم عکساش     اینجام شما پاهاتو دراز کردی داری اتل متل توتوله بازی میکنی اینجام شما فنجونارو گرفتی داری روهم میچینی ...
10 آذر 1392

عشق مامان 14 ماهه شد

عزیز دلم روزها از پس همدیگه میره و تو روز به روز بزرگتر و خانم تر میشی مامانی و بابایی عاشقتن و از اینکه فرشته ای مثل تو رو داریم خیییلی خوشحالیم  عاشق وقتایی هستم که بلند بلند میخندی و خودت برام لوس میکنی  وقتی میبینم نشستی و مثل خانم ها با خودت بازی میکنی دلم میگیره چقدر زود داری بزرگ میشی و من تو حسرت زمانهایی هستم که گذشته ای گل من ای گل من ای دختر خوشگل من عزیز و دردونه من ای گل گلخونه من تو دختر ناز منی خوشگل و طناز منی قربون خنده هات برم تو پر پرواز منی دل منو برده چشات دلم اسیر خنده هات عروسک قشنگ من قربون اشک بی صدا همه دنیا یه ...
7 آذر 1392

دندون درآوردن

عزیز مامانی ماشالله تندتند داری دندون درمیاری و خیلی اذیت میشی دندونات 4 تا 4 تا دندونات دارن درمیان و شما خیلی بی قراری مخصوصا شبا امروز دقیقا14 ماه 10 روزته و شما 6 تا دندون بالا درآوردی و 6 تا دندون پایین  ...
7 آذر 1392

گلچینی از عکسای 14 ماهگی دردونه مامان

اینجام مشغول خوردن بیسکوییت هستی خیلی بیسکوییت دوست داری جاشم یادگرفتی که توی کدوم کابینته میری تو آشپزخونه داد میزنی مامان بهم کابینتو نشون میدی میگی دده کل خونم رم بیسکوییتی میکنی اینم یه عکس از گریت که همه عاشق گریه کردناتن خیلی باحال گریه میکنی معلوم نیست گریه میکنی یا میخندی ...
7 آذر 1392

کارکردنت

صبح که از خواب بیدار میشی اول میری سراغ جاروبرقی که خونه رو جاروبرقی بکشیم خیلی دوست داری و دستمالم میاری گردگیری میکنی همچین دختر تمیزی دارم من تا یکم بیسکوییت یا کیک میریزی زمین میری جارو نپتون رو میاری جارو میکشی عشقم   بعدشم موهایی که به جارو گیرکرده رو درمیاری میگی مو مو میبری میندازی سطل زباله   وقتی میخوام غذا بیارم کمکم میکنی و لیوان و قاشق میبری درکل دخمله کاری هستی و معلومه کدبانو میشی مثل مامانت ...
7 آذر 1392

کارهایی که میکنی و کلمه هایی که یاد گرفتی

میگی تاتون یعنی کارتون میشینی رو مبل و کارتون تماشا میکنی  تا بچه ای رو میبینی کلی ذوق میکنی میگی نی نی دستاتو میبری بالا میگی ااا یعنی الهی شکرت میری سریخچال میگی موز خیلی موز دوست داری چند روزم هست که ل رو خوب یاد گرفتی و میگی لولولولو و علی رم قشنگ صدا میکنی وقتی میگم گاو چی میگه خیلی غلیظ میگی ما ما  مسواک میزنی تا میخوام بهت غذا بدم میگی مامان تن تن یعنی تند تند تا قند رو میبینی میگی قند همچینم غلیظ ق رو میگی تا لب تاب و میبینی میگی هی هی یعنی برات عمو پورنگ رو بزارم که میگه داداریرو هی هی داریراریرو هی هی خیلی دوست داری برنامه عموپورنگ رو تا برات میزارم میری مثل خانما رو مبل میشینی و تماشا میکنی ا...
7 آذر 1392